آقا جان دلتنگیم به خدا ...پیر شدیم  .. دیگه بیا ....
[تصویر:  wtzy91cgjxhbw9wzhdz.gif] 
[تصویر:  ere5agj61rw5clkedidn.jpg]


[تصویر:  wtzy91cgjxhbw9wzhdz.gif]


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 12 دی 1393برچسب:, | 11:42 | نویسنده : اصغر نوربخش |



AKSGIF.IR EMAM MAHDI-تصاویر متحرک آغاز امامت امام زمان (عج)

 

 

لب باز نمود بلبل و گل خندید

 

ایام عزا رفت کنون آمد عید

 

بنهاد به سر تاج ولایت مهدی

 

تا کور شود هر آنکه نتواند دید

 

***********************

 

صد شاخه گل محمدی با صلوات

 

تقدیم امام عسگری در عتبات

 

جز حضرت مهدی نبود نایب او

 

آغاز امامتش درود و صلوات

 

************************

 

الا قیام قیامت به قامت مهدی

 

حیات عدل محیط زعامت مهدی

 

گرفته ملک جهان را کرامت مهدی

 

خجسته باد مقام امامت مهدی

AKSGIF.IR EMAM MAHDI-تصاویر متحرک آغاز امامت امام زمان (عج)

 

تمام لحظه های من فدای یک نگاه تو
بیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را !




AKSGIF.IR EMAM MAHDI-تصاویر متحرک آغاز امامت امام زمان (عج)


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 18:2 | نویسنده : اصغر نوربخش |

شهادت ابالقائم والمنتظر ،نماد شجاعت علوی وسخاوت نبوی وصبر

زینبی بر شیعیان طریق امامت تسلیت باد.

 

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن

جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن

عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم

کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن

در عزای عسگری آید زنای اهل دل

صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن

آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم

خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن

در جوانی رفت از دنیا امام عسگری

شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن

این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه

تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن

گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع

گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن

دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من

با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 13:30 | نویسنده : اصغر نوربخش |

امام حسن عسکری (ع ) در سال 232هجری در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن يا سليل زنی لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد . کنيه آن حضرت ابامحمد بود .

صورت و سيرت امام حسن عسکری  (ع )
امام يازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سياه کمانی ، چشمانی  درشت و پيشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسيار سفيد بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بيانی شيرين و جذاب و شخصيتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بي نظير برای قرآن مجيد بود . راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه برای اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد .

دوران امامت
به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسيم مي گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدينه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفايی که به تقليد هارون در نشان دادن نيروی خود بلندپروازيهايی داشتند . امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانيد . زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراييده بودند . وقتی از اين غلامان جويای حال امام شدند ، مي گفتند اين زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمي گويد . عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد . پيوسته مي گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت نديده ام ، وی  زاهدترين و داناترين مردم روزگار است . پسر عبيدالله خاقان مي گفت : من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم . مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم . مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند . با آنکه امام (ع ) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود ، دستگاه خلافت عباسی  برای حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . " از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) يکی نيز اين بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شيعه ، به دست کسانی سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص ) و جريانهای شيعی  بودند ، تا بدين گونه بنيه مالی نهضت تقويت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بيت رسالت ، نهايت مرتبه عداوت را داشت " . " نيز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی  احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختی  در بغداد مي زيستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيری  واداشته بود . اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی  ، اين همه سختی را تحمل مي کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمي کرد " . اينکه گفتيم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسکری (ع ) هم از سوی  دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دينی  خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدی (ع ) نزديک بود ، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند ، و جهت سياسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد . باری ، امام حسن عسکری (ع ) بيش از 29سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و رياست روحانی اسلامی ، آثار مهمی  از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی  شيعيانی که از راههای دور برای کسب فيض به محضر امام (ع ) مي رسيدند بر جای گذاشت . در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی  را تجديد کرد ، و فرهنگ شيعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون يعقوب بن اسحاق کندی  ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعليمات آن امام ، گرديد . در قدرت علمی  امام (ع ) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند . از جمله : همين يعقوب بن اسحاق کندی فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد .

شهادت امام حسن عسکری  (ع )
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری نوشته اند . در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزی برای پدرم ( که وزير معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا - يعنی  حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد . خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . يکی از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود ، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبيبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گرديده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای  مسيحی و يهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند . و اين کارها را برای  آن مي کردند که آن زهری  که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته ، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه . ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود . بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی  خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد ... تا دو سال تفحص احوال او مي کردند ... . اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) مي پيوست ، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدين جهت به بهانه های  مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسيار مي کردند ، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بيابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع ) و حضرت موسی  (ع ) تکرار مي شد . حتی قابله هايی  را گماشته بودند که در اين کار مهم پی جويی  کنند . اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموريت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی مي دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد ، از کردار زشت خود پشيمان شد . بناچار اطبای مسيحی و يهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ويژه در مأموريتهايی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در ميان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از اين دلسوزيهای ظاهری هدف ديگری  داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری  (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گريه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشييع جنازه آن حضرت شدند .

ماجرای جانشين بر حق امام عسکري
ابوالاديان مي گويد : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) مي کردم . نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی  شد و صدای گريه و شيون از خانه من خواهی شنيد ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالاديان به امام عرض مي کند : ای سيد من ، هرگاه اين واقعه دردناک روی  دهد ، امامت با کيست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند . ابوالاديان مي گويد : دوباره پرسيدم علامت ديگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالاديان مي گويد : باز هم علامت ديگری بگو تا بدانم . امام مي گويد : هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست . ابوالاديان مي گويد : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگری  بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسيدم صدای شيون و گريه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری  را ديدم که نشسته ، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند . من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم . اما او جوابی نداد و هيچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ايستاد ، طفلی گندمگون و پيچيده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بيرون آمد و ردای جعفر را کشيد و گفت : ای عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ايستاد . سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی  امام علی النقی عليه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسيد : اين کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام . در اين موقع ، عده ای  از شيعيان از شهر قم رسيدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو که نامه هايی که داريم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هايی  است از فلان و فلان و هميانی ( کيسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شيعيانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : برويد و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد . رفتند و از کودک اثری نيافتند . ناچار " صيقل " کنيز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است . ولی هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 13:26 | نویسنده : اصغر نوربخش |

 

ضربان قلب عشاق است حسین

ابوبکر بن حسن(به عربی: ابوبکر بن حسن بن علی بن ابی طالب) پدرش حسن بن علی و مادرش اُم وَلَد است. وی در ۱۰ محرم در کربلا کشته شد. نام وی بنا به مشهور ابوبکر است، ولی برخی او را عبداللّه‏، یا عبداللّه‏ الاکبر نیز نوشته‏اند. به اعتقاد برخی وی و قاسم بن حسن از یک مادر بودند. به روایت برخی منابع، امام حسین دخترش سکینه را به ازدواج وی در آورد.


وی پس از برادرش قاسم بن حسن به میدان رفت. مقبره وی در مقبره دستجمعی شهدای هاشمیان در پایین حرم حسینی است. نام وی در زیارت ناحیه وارد گشته و آمده‌است: «السلام علی ابی بکر بن الحسن الولی، المرمی بالسهم الردی، لعن الله قاتله عبدالله بن عقبه الغنوی»

او در کربلا

ابوبکر همراه عمویش امام حسین از مدینه تا مکه و سپس به کربلا آمد و در روز عاشورا به میدان رفت و پس از نبردی دلاورانه با تیر عبداللّه‌ عُقْبَهْ غَنَوی به شهادت رسید. امام باقر در حدیثی وی را عُقْبَه غَنَوی معرفی کرده است، ولی برخی قاتل او را حرملة بن کاهل اسدی دانسته‌اند.

بنابراین احتمال می‌رود، چنان که صاحب بحارالانوار اشاره کرده است عبداللّه‌ بن عقبه و حرمله در به شهادت رساندن وی شریک بوده باشند.

ابوالفرج اصفهانی شهادت ابوبکر بن حسن را پیش از شهادت قاسم بن حسن دانسته است. ولی برخی دیگر شهادتش را پس از شهادت قاسم آورده‌اند

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 9 دی 1393برچسب:, | 20:8 | نویسنده : اصغر نوربخش |

 

از شهدای کربلا و اصحاب دلاور امام حسین (ع) بود ؛ از جمله کسانی که سیدالشهداء (ع) در لحظات تنهایی ، نام برخی از یاران را می برده و صدا می زده است : « وَ یا إ براهیمَ بنَ الحَصین ... » . رجز او در میدان نبرد چنین بود :

اَضرِبُ مِنکم مَفصَلا وَ ساقا

لِیهرَقَ الیومُ دَمی اِهراقا

وَ یرزَقَ المَوتَ أبُو إ سحاقا

أعنی بَنِی الفاجِرَةِ الفُساقا

وی بعد از ظهر عاشورا در کنار امام حسین (ع) به شهادت رسید


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 9 دی 1393برچسب:, | 19:59 | نویسنده : اصغر نوربخش |

السلام علیک یا ابا عبدالله.....

در این جلسه که دوستان ومحبین اهل بیت از بیانات معلم عزیز قرآن حاج آقا خیری زاد در خصوش مسائل توحیدی وعبادی وراز خلقت و....استفاده کردند . ودر پایان به برگزاری جلسه پرسش وپاسخ  در مورد ومحور مطالب ذکر شده پرداخته شد. ودر همین جلسه بنا شد. در جلسات آتی ضمن مطاله دوستان در خصوص موضوعات از پیش تعیین شده ، به پرسش وپاسخ در موضوعات مشخص شده ورفع ابهام در خصوص آنها پرداخته شود. امید است که موثر واقع شود..... انشاءالله  


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 9 دی 1393برچسب:, | 16:40 | نویسنده : اصغر نوربخش |

عالـم بزرگــوار مرحـوم آیت‌الله علاـمه “ملاّ محـمّد هاشم خراســانی”* می‌نویســد: عالم جلیل شیخ محمّدعلی شامی که از جمله علمای نجف اشرف بود به حقیر فرمود: جدّ مادری من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه‌السلام را در خواب دید که فرمودند: «به پدرت بگو: به والی بگــوید: میان لـحد و جسـد من آب افتــاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمــیر کند.»

ـ

دختر به سیّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّــن، به خواب اعتنا ننمــود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همــین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟!

سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.

صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.

ـ

حرم را قُرق کردند و لحــد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.

ـ

سیّد در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّـاله و کفن فرسـتاده ولی اکنون فهمـیدم دروغ بوده، چـون دختر با پیراهن خـودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کـنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم  و دیگر به عنوان “رقیّه بنت الحسین” شناخته نشـود و من نتوانم جواب بدهم.

ـ

javanenghelabi - roghayah 1ـ

سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهــاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.

وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشــت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این ســه روز احتیاج به غذا و آب و تجدیــد وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سیّد به اجابت رســید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را “سیّد مصطفی” گذاشت.

آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کــرد.

این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» « آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»

ـ

پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.

فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی مــعروف و مشهور به “مستجاب الدعوه هستند به گونه‌ای که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بیماری بگذارند فوری آرام می‌شود و این اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث برده‌اند که این خاصیت، ناشی از نگهداری بدن شریف آن مظلومه به مدت سه شبانه‌روز است.

این موضوع پیش از این به صورت روضه‌خوانی از سوی حجت‌الاسلام سید حسین مؤمنی و حجت‌الاسلام سید عبدالله فاطمی‌نیا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است.


*ملامحمد هاشم خراسانی معروف به ثقةالاسلامی در سال (۱۲۴۲ ش) (۱۲۸۰ ق) در مشهد به دنیا آمد. پس از فرا گرفتن مقدمات علوم، رهسپار نجف اشرف گردید و در مدت دوازده سال از محضر عالمانی همچون آخوند خراسانی و سید اسماعیل صدر بهره‏مند شد. ملاهاشم خراسانی پس از بازگشت از نجف، راهی مشهد گردید و در حوزه درس آیت‏اللَّه سیدعلی حائری یزدی شرکت جُست و از آن پس به تحقیق و تالیف همت گمارد. آثار متعددی از ملامحمدهاشم خراسانی به جای مانده که مهم‏ترین آنها عبارتند از: مُنتَخَبُ التواریخ به فارسی در تاریخ معصومان و برخی از امامزادگانِ مدفون در ایران و نیز علمایی که در مشهد، هرات، اصفهان و شیراز به خاک سپرده شده‏اند ؛ حُسنُ العاقبةُ فی سَعادَةِ الخاتَمه و نیز غایةُ الآمال فی حُسنِ خواتیم الاعمال. این عالم و مورخ گرانقدر سرانجام در بیست و هشتم اسفند ۱۳۱۲ش برابر با سوم ذی‏حجه ۱۳۵۲ق در هفتاد سالگی در مشهد به لقاءاللَّه پیوست و در همان شهر به خاک سپرده شد.


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, | 15:20 | نویسنده : اصغر نوربخش |

عاشق خونین بال عمو

 

abdellah

مادرش بنت سلیل، و هنگام شهادت یازده ساله بود. او در آخرین لحظات در آغوش حضرت امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسید.
هنگامی که امام علیه‏السلام تنها مانده بود، عبدالله که پسر بچه‏ای بیش نبود، استغاثه‏ی عمویش را شنید و از خیمه بیرون دوید تا به عمویش کمک کند. امام علیه‏السلام به خواهرش زینب علیهاالسلام فرمود: مگذار عبدالله بیاید، ولی او موفق نشد و عبدالله خود را به عمویش رسانید و گفت: سوگند به خدا که از عمویم جدا نخواهم شد.

عبدالله که در کنار عمویش بود، ابحر بن کعب و یا حرمله بن کاهل (لعنه الله علیهما) قصد جان امام علیه‏السلام را کردند در حالی که آن حضرت روی زمین افتاده بود. عبدالله در حالی که با دستش از عمویش دفاع می‏کرد به آن دو گفت: ای زنازاده می‏خواهی عمویم را بکشی؟! ابحر دست عبدالله را با شمشیر قطع کرده و امام او را به آغوش می‏گیرد و حرمله (لعنه الله علیه) او را در آغوش عمویش با تیری به شهادت می‏رساند.
ولی بنا به قول خوارزمی عبدالله بن حسن علیهماالسلام جوانی مبارز بوده که جهاد کرده و چهارده نفر از دشمن را به هلاکت رسانیده و سپس به دست هانی بن ثبیت حضرمی به شهادت رسیده و هنگام جهاد رجز ذیل را می‏خوانده:

 

ان تنکرونی فانا ابن‏حیدره
ضرغام اجام و لیث قسوره

علی الاعادی مثل ریح صرصره
اکیلکم بالسیف کیل السندره

 

 

«اگر مرا نمی‏شناسید من پسر حیدرم – که شیر شکارگر بیشه‏ هاست.
بر سر دشمنان تندباد مرگم – که شما را به وسیله شمشیری با پیمانه بزرگ و سنگین می‏زنم».

امام علیه‏السلام به عبدالله که از جدا شدن دستش به شدت درد می‏کشید، فرمود:

«یا ابن اخی اصبر علی ما نزل بک فان الله یلحقک علی آبائک الطاهرین الصالحین برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه‏السلام و حمزه و جعفر و الحسن:… اللهم امسک عنهم قطر السماء و امنعهم برکات الارض فان متعتهم الی حین ففرقهم فرقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض عنهم الولاه ابدا فانهم دعونا لینصرونا فعدو علینا فقتلونا».

«فرزند برادرم صبر کن که خداوند تو را به پدران پاک و صالحت، رسول خدا علیه‏السلام علی علیه‏السلام حمزه، جعفر و حسن علیهم‏السلام ملحق خواهد نمود. خدایا این مردم ستمگر را از باران رحمت و از برکات زمین محروم فرما، و اگر عمر طبیعی به آنان دادی، به بلای تفرقه و تشتت مبتلایشان گردان. فرمانروایشان را از آنان خشنود نگردان، که آنان ما را با وعده نصرت و یاری، دعوت و سپس به جنگ ما قیام کردند.»

راه حل این دو قول متفاوت این است که طبق نقل بعضی از تواریخ، حضرت امام حسین علیه‏السلام دو نفر از پسرانش عبدالله نام داشتند: عبدالله اکبر و عبدالله اصغر. و مرسوم هم بوده که پسوندها اکبر و اصغر استفاده می‏کردند. مثل علی اکبر و علی اصغر.
لذا آن عبدالله که دستش قطع شده و در آغوش حضرت به شهادت رسیده عبدالله اصغر نام داشته و آن که در میدان مبارزه کرده و شهید شده عبدالله اکبر بوده است.
در حدیث روایت شده از شیخ مفید – رضوان الله علیه – که گفت: عبدالله بن الحسن بن علی هنوز به حد بلوغ نرسیده بود که در جوار عمویش امام حسین علیه‏السلام ایستاد: زینب دخت امام علی علیه‏السلام به سویش شتافت تا از رفتن وی به جبهه‏ ی جنگ جلوگیری کند، امام حسین به زینب فرمود: خواهرم او را بازدار. ولی عبدالله به شدت مخالفت و امتناع کرد و گفت: به خدا سوگند از عمویم جدا نخواهم شد.
ابجر فرزند کعب با شمشیر سعی در یورش به امام حسین را داشت که عبدالله فریاد برآورد: ای پسر زن بدکاره، می‏خواهی عمویم را به قتل برسانی؟ ابجر با شمشیر نوجوان را مورد حمله قرار داد و با شمشیر دست او را قطع کرد به طوری که دستش از بدنش آویزان شد. عبدالله فریاد برآورد: ای عمو… ای پدر. امام حسین او را به آغوش کشید و فرمود: پسر برادرم، بر آنچه بر تو نازل گردیده صبر پیشه کن و آن را نیکو پندار و خداوند تو را به اجداد صالحت ملحق خواهد کرد. سپس دست خود را بالا برده و دعا نموده: پروردگارا… اگر آنان را که تاکنون مهلت داده‏ای گروه، گروه متفرق کن و همانند حیوانهای بیابانی سرگردان نما و فرمانروایان را از ایشان راضی مگردان، آنان ما را خواندند تا به ما یاری رسانند ولی بر ما تاختند و ما را به قتل رساندند.
السید در اللهوف می‏گوید: حرمله با تیری او را نشان گرفت و در امان عمویش امام حسین به قتل رساند.
شجاعت امام حسن مجتبی علیه‏ السلام این گونه در وجود فرزندانش – حتی آن کودک خردسال – دمیده شده بود.


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 19:4 | نویسنده : اصغر نوربخش |

 

در فضيلت زیارت عاشورا رواياتي ذکر شده است که ما در اينجا برخي از آنها را مي آوريم.

 
روايت اول

شيخ طوسى در كتاب مصباح المجتهد از محمد بن اسماعيل بن يزبع و او از "صالح بن عقبه" و او از پدرش و او از امام باقر(عليه‎السلام) روايت مي‎كند كه فرمود: هر كس حسين بن على (عليهماالسلام) را در روز عاشورا،دهم محرم زیارت كند و نزد قبر آن حضرت گريان شود روز قيامت خداوند را با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد ملاقات كند، آن هم ثواب حج و عمره و جهادى كه در خدمت رسول اكرم و ائمه طاهرين(عليهم‎السلام) بوده باشد.

راوى مي‎گويد: عرض كردم فدايت شوم براى كسى كه در شهر يا كشور ديگريست و نمى‎تواند در آن روز خود را به قبر آن حضرت برساند چه ثوابى خواهد بود؟

حضرت فرمودند: اگر چنين باشد به صحرا يا بالاى بام خانه خود رود و با اشاره به سوى قبر آن حضرت، سلام داده و بر لعن قاتلان آن حضرت جديت كند، و بعد دو ركعت نماز بخواند و اين كار را هنگام برآمدن روز قبل از ظهر انجام دهد، آنگاه هم خودش در مصيبت آن حضرت گريه كند و هم اگر ترسى نداشته باشد امر كند تا خانواده او نيز بر آن حضرت گريه كنند و در خانه‎اش مجلس ‍ مصيبتى برپا كرده و مصيبت حضرت سيدالشهداء را به يكديگر تعزيت گويند. من ضامن مي‎شوم كسى كه اين عمل را انجام دهد خداوند تمام آن ثواب‎ها را به او عنايت فرمايد.

امام باقر(عليه‎السلام) فرمود: هر كس حسين بن على(عليهماالسلام) را در روز عاشورا زیارت كند و نزد قبر آن حضرت گريان شود؛ روز قيامت خداوند را با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد ملاقات كند، آن هم ثواب حج و عمره و جهادى كه در خدمت رسول اكرم و ائمه طاهرين(عليهم‎السلام) بوده باشد.

راوى عرض كرد چگونه يكديگر را تعزيت بگوييم؟ فرمود بگوييد:

اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسين عليه‎السلام و جعلنا و اياكم من الطالبين تباره مع وليه الامام المهدى من آل محمد عليهم‎السلام؛ يعنى خداوند اجر ما را به سوگوارى بر حسين(عليه‎السلام) بيفزايد و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولى خود امام مهدى آل محمد(عليهم‎السلام) قرار دهد.

آنگاه حضرت فرمودند: اگر مي‎توانى آن روز از خانه بيرون مرو كه روز نحسى است و حاجت مؤمن برآورده نمى‎شود و اگر هم برآورده شود ميمون و مبارك نخواهد بود.

 روايت دوم

صالح بن عقبه و سيف بن عميره نقل مي‎كنند كه علقمة بن محمد الخضرمى گفت: به امام باقر (عليه‎السلام) عرض كردم دعايى به من تعليم فرماييد كه اگر از نزديك زیارت كردم بخوانم و دعايى كه اگر از دور اشاره به سلام كردم بخوانم .

حضرت فرمودند: اى علقمه هر گاه تو اشاره به سلام نمودى و دو ركعت نماز را خواندى هنگام اشاره به آن حضرت بعد از تكبير اين قولزیارت عاشورا را بگو . پس اگر تو اين زیارت را خواندى دعا كرده‎اى به آنچه كه ملائكه زائر حسين دعا مي‎كنند و خداوند صد هزار هزار درجه براى تو مي‎نويسد و مانند كسى هستى كه با امام حسين(عليه‎السلام) شهيد شده و در درجات آنها شركت كرده باشد و براى تو ثواب زیارت هر پيغمبر و رسول و هر زائرى كه امام حسين(عليه‎السلام) را زیارت كرده نوشته شود.

بعد از نقل زیارت علقمه مي‎گويد: امام باقر(عليه‎السلام) به من فرمودند اگر بتوانى هر روز در خانه خود اين زیارت را بخوانى تمام اين ثواب‎ها براى تو خواهد بود.

روايت سوم

شيخ در مصباح از محمد بن خالد طيالسى و او از سيف بن عميره نقل مي‎كند كه گفت پس از آن كه امام صادق(عليه‎السلام) از حيره به مدينه تشريف بردند با صفوان بن مهران و جمعى ديگر از اصحاب به نجف اشرف رفتيم. پس از آن كه زیارت اميرالمؤمنين(عليه‎السلام) فارغ شديم صفوان خود را به طرف قبر حضرت سيدالشهداء نمود و به ما گفت از اين مكان آن حضرت را زیارت كنيد كه من در خدمت امام صادق(عليه‎السلام) بودم كه از اين مكان آن حضرت را زیارت نمود.

آنگاه شروع به خواندن زیارت عاشورا كرد و بعد از نماز زیارت، دعاى علقمه را كه پس از زیارت عاشورا مي‎خوانند، خواند.

 

"سيف بن عميره" مي‎گويد به صفوان گفتم وقتى علقمة بن محمد زیارت عاشورا را براى ما نقل كرد اين دعا را نگفت .

صفوان گفت در خدمت امام صادق(عليه‎السلام) به اين مكان آمديم چون آن حضرت زیارت عاشورا خواندند پس از خواندن دو ركعت نماز، اين دعا را هم خواندند. آنگاه حضرت به من فرمودند: اى صفوان مواظب اين زیارت و دعا باش و اينها را بخوان كه من ضامن مي‎شوم هر كس اين زیارت و دعا را چه از دور و چه از نزديك بخواند زیارتش مقبول شود و سعيش مشكور گردد و سلامش ‍ به آن حضرت برسد و حاجت او از طرف خداوند برآورده شود و به هر مرتبه‎اى كه بخواهد برسد و او را نوميد برنگردانند.

اي صفوان من اين زیارت را با اين ضمان از پدرم يافتم و پدرم از پدرش على بن الحسين(عليهماالسلام) با همين ضمان و او از امام حسين(عليه‎السلام) با همين ضمان از برادرش امام حسن(عليه‎السلام) با همين ضمان و امام حسن(عليه‎السلام) از پدرش اميرالمؤمنين(عليه‎السلام) با همين ضمان و اميرالمؤمنين از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با همين ضمان و رسول خدا(صلي الله عليه آله) از جبرئيل با همين ضمان و جبرئيل اين زیارت را با همين ضمان از خداى عز و جل يافت و خداى عز و جل به ذات خود قسم خورده است كه هر كس امام حسين(عليه‎السلام) را با اين زیارت از دور يا از نزديك زیارت كرده و با اين دعا، دعا كند، زیارت او را قبول مي‎كنم و خواهش او را هر قدر كه باشد مى‎پذيرم و سؤالش را عطا مى‎کنم، پس نااميد از طرف من برنمي‎گردد بلكه مسرور و خوشحال، با حاجت روا شده و فوز بهشت و آزادى از آتش برمي‎گردد و شفاعت او را درباره هر كس غير از دشمن اهل بيت قبول مى‎كنم .

آنگاه صفوان گفت كه حضرت صادق(عليه‎السلام) به من فرمودند: هر وقت حاجتى برايت پيش آمد در هر مكانى كه هستى زیارت اين دعا را بخوان و حاجت خود را از خداوند بخواه كه برآورده مى‎شود و خداوند و رسول او خلف وعده نمى‎كنند.

نيز اگر چه در خبر علقمه زیارت عاشورا اختصاص به روز عاشورا دارد ولى در خبر صفوان آمده كه امام فرموده اگر بتوانى امام حسين عليه السلام را هر روز به اين زیارت بخوانى بجا آورد كه تمام اين ثوابها براى تو خواهد بود. بلكه در عبارت كامل الزيارة آمده است كه اگر بتوانى هر روز عمرت اين زیارت را بخوان .

نيز براى برآمدن حاجات و امور مهم ، خواندن زیارت عاشورا بسيار مجرب است و در ذيل خبر صفوان فرمود هر گاه برايت حاجتى پيش آيد اين زیارت را بخوان در هر كجا كه باشى و حاجت خود را از خداوند سئوال كن كه برآورده مي‎شود.

علماء براى برآمدن حاجات چهل روز پياپى خواندن زیارت عاشورا را در ساعت معين بسيار مجرب دانسته اند، گر چه در روايت چهل روز وارد نشده ولى تجربه اينمطلب را ثابت نموده است .

زیارت عاشورا ، حدیث قدسى

در فضیلت زیارت عاشورا، همین بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشا و املای معصوم است (هر چند از قلوب مطهر ایشان چیزی جز آنچه از عالم بالا می رسد، صادر نمی شود.)

این زیارت از احادیث قدسیه ای است که به همین ترتیب، از زیارت و لعن و سلام و دعا، از حضرت احدیّت به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلی الله علیه وآله وسلم رسیده است (و به حسب تجربه، مداومت در خواندن آن در چهل روز یا کمتر، در برآورده شدن حاجات و نیل به مقاصد و دفع دشمنان بی نظیر است.)

صفوان می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:

بر خواندن این زیارت (عاشورا) مواظبت کن. پس به درستی که من، ضامن قبولی زیارت کسی هستم که از دور و نزدیک، این زیارت را بخواند، که سعی او مشکور باشد، سلام او به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او از طرف خدا برآورده شود و به هر چه که خواهد برسد و خدا او را نومید نگرداند.(1)

رسیدن به خواسته ها و حوائج

صفوان گوید: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود:

ای صفوان! هر گاه تو را نزد خدای متعال حاجتی بود، پس زیارت کن ابا عبدالله حسین علیه السلام را به این زیارت، در هر مکانی که هستی و بخوان دعای بعد از آن را و از پروردگار خویش حاجتت را بخواه، زیرا برآورده و مستجاب خواهد شد. خداوند متعال در وعده ای که به رسول خود داده، خلاف نفرموده است.(2)

سفارش ولی عصرعلیه السلام

در حکایت تشرف جناب حاج سید احمد رشتی به خدمت حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه - در سفر حج، آن حضرت فرمود: «چرا شما عاشورا نمی خوانید؟! عاشورا ! عاشورا !!.»(4)

زیارت عاشورا، چاره بلا

مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی می فرمود:

اوقاتی که در سامرا، مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامرا به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند، و همه روزه عده ای بر اثر این بیماری از دنیا می رفتند. روزی عده ای از اهل علم در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکی جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد، که همه در معرض خطر مرگ هستند.

مرحوم میرزای شیرازی فرمود: اگر من حکمی کنم آیا لازم است انجام شود یا نه؟ همه ی اهل مجلس پاسخ دادند: بلى. فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامرا از امروز تا ده روز، مشغول خواندن «زیارت عاشورا» شوند و ثواب آن را به روح حضرت نرجس خاتون، والده ی ماجده ی حضرت حجت بن الحسن علیه السلام هدیه نمایند، تا این بلا از آنان دور شود. اهل مجلس، این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه، مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند.

از فردای آن روز، تلف شدن شیعیان به وسیله ی طاعون متوقف شد و همه روزه، تنها عده ای از اهل تسنن می مردند به طوری که مسئله بر همه آشکار گردید. برخی از اهل تسنن از آشنایان شیعه ی خود می پرسیدند: سبب این که دیگر کسی از شما تلف نمی شود چیست؟ به آنها گفته بودند: زیارت عاشورا. آنها هم مشغول زیارت عاشورا شدند و بلا از آنها هم برطرف گردید.»(4)

ای کاش هر روز زیارت عاشورا می خواندم

عالم جلیل، شیخ عبدالهادی حائری مازندرانی از والد خود (حاجی ملا ابوالحسن) نقل کرده است که من حاج میرزا علی نقی طباطبایی را بعد از رحلتش در خواب دیدم و به او گفتم: آیا آرزویی دارى؟ گفت: یک آرزو دارم و آن این است که چرا در دنیا هر روز «زیارت عاشورا» نخواندم.

رسم سیّد این بود که در تمام دهه ی اول محرم، زیارت عاشورا می خواند، ولی بعد از مرگ، افسوس می خورد که چرا در تمام ایام سال، موفق به این زیارت نبوده است.(5)

علامه امینی و زیارت عاشورا

دکتر محمد هادی امینی - فرزند علامه - می نویسد:

پس از گذشت چهار سال از فوت پدرم، در شب جمعه ای قبل از اذان صبح، پدرم را در خواب دیدم و او را بسیار شاداب و خرسند یافتم. جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی گفتم: پدر جان در آن جا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟

فرمود: فقط زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام.(6) سپس فرمود: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون نیز توصیه می کنم که «زیارت عاشورا» را به هیچ عنوان ترک مکن.

روشی آسان برای خواندن زیارت عاشورا(7)

مولا شریف شیروانی به سند خود از امام دهم، علی بن محمد هادی علیه السلام نقل می کند: کسی که زیارت عاشورا بخواند و هنگامی که به عبارت لعن رسید یک مرتبه بگوید: «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذالک. اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله» و صد مرتبه بگوید: «اللهم العنهم جمیعاً».

و عبارت سلام را نیز این گونه بگوید:

«السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم»

و صد مرتبه بگوید: «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»؛ مثل آن است که تمام صد لعن و صد سلام را از اول تا به آخر خوانده باشد.(8)

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 10:24 | نویسنده : اصغر نوربخش |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.