برگزاری مراسم شب 28 صفر مصادف بارحلت حضرت ختمی مرتبت (ص)و کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) 1393/9/29

 

 

 

شبی از راه رسید که دلهای عاشقان را به تاریکی کوچه های غربت وتنهایی مدینه مهمان کرد  .وسوز غم جان کاه از دست دادن نبی مکرم اسلام را با  استماع  خاطرات که بین حضرتش با علی وفاطمه دست به دست و نقل میشد . دلها رابه ژرفای دریای عمیق رخداد حزین بی کسی ها برد مرور خاطرات تلخ وغمناک پیامبر که بانا له های حزین ام ابیها همراه بود وگاه نیربا بیان نمونه های  که گویا رخدادی مانند فتح مکه را برای پیامبر  اسلام تداعی می کرد تبسمی بر رخسار نازنین رسول خوبیها می نشاند که با نیم تبسمهای تلخ وسرشار از دلهره  ام ابیها همراهی میشد این گذشت تا اینکه به نقطه پایان رسید وبیان موضوعی فهوای دگرگونی تاریخ در عداوت با آل الله از لسان پیام آور مهر ومهربانی  سروده شد  واز تلخ ترین شائبه تاریخ  پرده برداشت .تا دل علی خون شود ودل دوستداران علی رابسوزاند . هرچند که شادی دختر را در کنار پدر درحال احتزار بر انگیخت .

آری سرانجام روح بلند آخرین پیشگامان ترویج توحید  وپیشوایان رسالت به ملکوت اعلی پیوست تا فضای دلهای سوخته را غرق حزن وماتم سازد و...

وامااین واقعه با رها  تکرار شد اما این بار ها زینب قائم مقامی شایسته برای مادر بود که نه به وصال بلکه به صبر بشارت داده شده بود تا از حزن انگیز ترین اتفاقات روزگار یک به یک پرده برداری کند ،از غم جانکاه مادر گرفته ،تا شهادت مولا تا واقعه عظمای کربلا و...،او بود که ندای انکسر ظهری را شنید ، واوبود که داغ لاله ها را یک به یک دید تا تاریخ او را ام المصائب نام نهادند و...

اما در میان این رخدادها میشود گفت   28 صفری دیگر وتکرار تلخ قراری دیگر ،خواهری بود به نام زینب  وبرادری بنام امام حسن ،تشت بود و باز دلهره ونگاه بود وباز تلخی ، زهر جفا بود وباز کینه ،که دل زینب وعشاق را خون کرد تا تکه تکه های  جگر زینب را در تشت خون آلود برادر ببیند . وزینب باز هم یکبار دیگر بمیرد .خاطرات کوچه چرا تمامی ندارد .اشکهای غربت مدینه چرا امان نمی دهد اینبار خاطرات کوچه ودر سوخته و گوش وگوشواره وصورت نیلی از ضرب سیلی و و...... هر کدام یکبار زینب را از دنیا میبرد وباز مصلحت حق به بازگشت است وصبر وصبر.....

اما امشب اشک امانمان رابرید چه شبی بود امشب  بود داغ دل ،سوز جگر ،آتش وآه وفریاد ،بی کسی وغم وملال ،گلایه های بی زوال وناله های در چاه ، غریبی بیت الاحزان ، قافله های بی نشان ،واما آه آه آه از غربت آه از غربت که امروز هم  امتداد دستان ناپاک پر های کبوتران حرمتان را در خاک می کشند . امان از غربت آل الله ، آقای کریم ما در خانه خویش نیز غریب بود . بمیرم آقا که حتی به پیکر بی جان شما هم رحم نکردند .

ندای غریبی که با سوز شیدایی ذاکران اهل دل حاج مهدی لطفی وحاج هومن میرانشاهی  وبا ناله های حزین وامحمدا ووا حسنا همراه شد مهر شیفتگی را در وادی قلبها  به یاد گار گذاشت تا این التهاب تاریخی در فراسوی نگاه خدا باوران معنا شود ودلهای ما خاکیان را به پرهای افلاکیان گره زند ......

خاک پر کبوتران حریمتان طوطیای چشمان من است .

التماس دعا



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 30 آذر 1393برچسب:, | 1:9 | نویسنده : اصغر نوربخش |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.